خوب! همانطوری که مستحضر هستید کار ما هم نوعی تولید کردن است. یک کسی پیستون تولید میکند. یک کسی نوشابه خانواده تولید میکند. یک کسی واشِر تولید میکند. ما هم محتوا تولید میکنیم.
اگر راستش را بخواهید، من هم از این واژهی تولید! که برای محتوا به کار برده میشود چندان دل خوشی ندارم. دوست داشتم خودمان را یک سروگردن از بقیه تولید کنندهها متفاوتتر و خاصتر بدانیم. ولی آنقدر گفتند تولید محتوا که من هم دیگر خودم را شبیه چرخدندههایی میبینم که روزانه برای مثال ۵ عدد محتوا تولید میکند.
منتهی، یک چیزی هست که ما را با تولید کننده های دیگر متفاوت میکند! آن هم مواد اولیهای است که برای این کار استفاده میکنیم. تولید کننده نوشابه کلی قند و گاز و آت و آشغال را قاطی هم میکند، آنیکی باید پلاستیک مذاب را بریزد داخل قالبهایش، ولی ما باید چه کار کنیم؟ مواد اولیه ما چه چیزی هستند؟
مواد اولیه کار ما چیزهایی هستند که میبینیم و میخوانیم و میشنویم. یعنی هر ورودی که از جهان هستی بر ما وارد میشود، یکهو میشود جرقه چیزی که مینویسیم و میسازیم. برای همین هست که اینقدر باید آدمهایی باشیم که سرمان در همه چیز است و هیچ تئاتر و کنسرت و فیلم و رویداد و کتاب و مجلهای را از دست نمیدهد.
به بیان دیگر! تا کی میتوان از انبار مایه گذاشت؟ باید خواند و دید و شنید تا انبار پر شود. این تفاوت اصلی تولید محتوا با تولید نوشابه خانواده است.
حال در معیت شما نگاهی میاندازیم به فرازهایی از دورهمیهای گرافیون در راستای پر کردن بیشتر انبار:
اینجاست که گراف برای ما، فقط محلی برای کار کردن و کارت ورود و خروج زدن نیست. ما اینجا در کنار هم زندگی میکنیم. لذت میبریم و کار میکنیم.
پ.ن: حال خدایی نکرده نه اینکه تولید کننده نوشابه خانواده، پیستون و گوشکوب و … به فکر نیاز ندارند. شاید به قول یکی از دوستان، فرق کار ما فقط در این است که میتوانیم کلاسش را اینورو آنور بگذاریم.